چرخش ماهی(((:

ساخت وبلاگ

دیشب با بازی بزن بزن همسر و جناب برادر شروع شد(ی جور بازیه شبیه نون بیار کباب ببر ولی اسمشو نمیدونم)

بعدم تا ساعت ۲ نصف شب پانتومیم بازی کردیم و خندیدیم((((:

اینکه آخاهی چهارساعت داشت خودشو میکشت ک قلیه ماهی رو حالیه من کنه و من هررررچیزی گفتم ب جز قلیه ماهی((((:

فک کن آخاهی خودشو انداخت زمین و هی قل خورد و من داشتم داد میزدم چرخش ماااااهی،چرخش ماااااهی(((((= آخاهی دیگه نشسته بود وسط خونه خودشو میزد(((((:

خلاصه ک از دیروز سوژه شدم(((:

امشبم رفتیم بیرون و کلی هی از هم دیگه سوتی گرفتیم و خندیدیم(((:

خداروشکر این چند روز،روزای خنده بود((: 

ولی خب اعتراف میکنم ک دلم برا تنهایی و خلوتمم تنگ شده(:

فردا مهمونام دارن میرن و من از الان دلتنگشونم(:

خداجونم شکرت برای بودنشون(:


بانونوشت:وزن پنجشنبه ۶/۶/ ۱۳۹۶ =۶۰ کیلو و ۵۰۰ گرم((: عاشقانه های یواشکی...
ما را در سایت عاشقانه های یواشکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9banolabkhand9 بازدید : 220 تاريخ : پنجشنبه 16 شهريور 1396 ساعت: 15:59