تنها در خانه(:

ساخت وبلاگ

بارها اومدم پستی رو ک قرار بود برای xجانم بذارم،بذارم ولی نشد

همسر رو فرستادن جایی ک انگاری آخر دنیاس،اینترنت ک اصلا نداره،شبکه های تلوزیونشم ک ی روز در میون قطع میشه،،از امروز صبحم آنتن تلفن همراه قطع شده و من نگرانشم ک وقتی نصف شب براش مریض میاد،تو این سرما با ی تیشرت راه نیفته بره سمت ساختمون مرکز

-----

چرا مردم فکر میکنن ک پزشکا نباید زندگی معمولی و عادی داشته باشن؟

مثلا امروز مریض ب اتندمون اعتراض میکرد ک تو رفتی مرخصی!!!! اتندم میگفت بابا منم آدمم(((:

یا تا وقتی با چشم خودم ندیدم،باورم نمیشد ک یکی ساعت ۳ونیم نصف شب،بیاد مرکز بهداشت چون شام سنگین خورده و ترش کرده!!!! وقتی زنگ رو زد،انققققققد ترسیدم ک مریض بدحال اومده و وقتی فهمیدم چرا اومده فقط داشتم شاخ در میاوردم|:

|دوشنبه 9 بهمن 1396| 23:15|بانو(:| نظرات (0)
عاشقانه های یواشکی...
ما را در سایت عاشقانه های یواشکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9banolabkhand9 بازدید : 229 تاريخ : دوشنبه 23 بهمن 1396 ساعت: 14:34