شروع دوباره

ساخت وبلاگ

تو زندگی هممون روزایی پیش میاد ک خیلی خوب نیست،روزایی ک نه فقط خوب نیست ک حتی شبیه مرگه

تو ۳ماه گذشته،تو زندگیه منم ی سونامیه بزرگ اومد،اتفاق ویرانگری ک مثل یک جرقه تو انبار کاه بود و با خودش همه چیز رو سوزوند،اتفاق خیلی بزرگی نبود،ی اتفاق خیلی ساده ک با تمام سادگیش ب شدت ویران کننده بود

تمام عاشقانه هام رو خاموش کرد،تبدیلم کرد ب یک زن معمولی

ب حدی همه چیز عوض شد ک دیگه حتی اینجا هم نمیتونستم بنویسم،فلج شده بودم و قدرت هر کاری ازم گرفته شد

تا اینکه دو هفته پیش ی دفه با حرفات،با تمام ناگفته هات تمام اون آتیشی رو ک ب جون این زندگی افتاده بود،خاموش کردی

خداروشکر همه این اتفاقا تموم شد،سونامی اومد و نابود کرد و رفت ولی ما شهر رو از نو دوباره ساختیم،دست تو دست هم

امروز ک بعد ۳ ماه دوباره موقع بیرون رفتنت ناخودآگاه پشت سرت دعا خوندم و بهت فوت کردم،فهمیدم همه چی دوباره آروم شده

حس ققنوسی رو دارم ک از دل آتیش دوباره متولد شده،تازه تر و آماده تر برای ادامه‌ راه

و آگاه تر

خداروشکر(:

عاشقانه های یواشکی...
ما را در سایت عاشقانه های یواشکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9banolabkhand9 بازدید : 213 تاريخ : جمعه 13 مرداد 1396 ساعت: 22:32