سر آشپز(:

ساخت وبلاگ

برادر کوچولوئه من بزرگ و مرد شده خداروشکر و کاری کرده ک خواهرش با تمام وجودش بهش افتخار کنه((:

داداشم تصمیم گرفته سرآشپز بشه و ان شالله از اول مهر هم دانشگاهش شروع میشه(:

تو تابستونم برای مقدمه رفته کلاس آشپزی و تو خونه کاری کرده ک حتی مامانم ک مخالف سرسختش بود،حالا هر بار ک زنگ میزنه شروع میکنه تعریف کردن ازش و اینکه چقد راضیه(:

اولین واکنش اطرافیانم در برابر تصمیمش اینه"واااااااای خواهرش دکتر و خودش آشپز!!!!!"

و یکی نیست بهشون بگه ک دوتا آدم متفاوت،علایق متفاوتی دارن

و فقط خدا میدونه چقد خوشحالم ک برادرم جرات کرد و تو دنیایی ک بیشتر هم سن و سالاش فقط دنبال کلاس گذاشتن و رویاهایی عجیب و غریبن،رفته دنبال کاری ک واقعا بهش علاقه داره(:

خداجونم سپردمش دست خودت،هواشو داشته باش لطفا(:


بانونوشت:اونایی ک خواهر و برادر کوچیک دارن متوجه این حرفم میشن،خییییییییلی خوبه ک آدم تکیه گاه و الگوی زندگیه یکی باشه(:

تو این جریان من اولین کسی بودم ک برادرم تصمیمشو بهش گفت و باهاش مشورت کرد،اولین کسی بودم ک محکم پشتش ایستادم و الان خیلی براش خوشحالم،خیلی(:

عاشقانه های یواشکی...
ما را در سایت عاشقانه های یواشکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9banolabkhand9 بازدید : 214 تاريخ : جمعه 13 مرداد 1396 ساعت: 22:32