اولین کشیک،بیمارستانه(8)

ساخت وبلاگ

دیروز وقتی صبح رسیدم خونه،اصلا باورم نمی‌شد ک فقط 24 ساعت از خونه نبودنم گذشته،حس میکردم قشنگ 3-4 روزی گذشته،انگاری صبح و عصر و شب روز کشیکم هر  کدوم خودش ی روز کاملاً مجزا بود((:

 با وجود اینکه برای اولین بار تو زندگیم ب مرحله ایستاده خوابیدن رسیده بودم و دقیقا 26 ساعت کامل بدون ی لحظه چشم رو هم گذاشتن بیدار بودم ولی واقعاً احساس خیلی خوبی داشتم((:

کشیکم با یک زایمان طبیعی اول صبح و ی دختر کوچولو ناز شروع شد و با ی زایمان سزارین اول صبح روز بعد و یه گل پسر تموم شد((:

ب دوتا خونواده خبر تولد نوزادشونو دادم و انققققد خوشحال شدن ک حد نداشت و کلی ازم تشکر کردن((:

صبحش رو با ی گروه مامایی خیلی باحال و صمیمی بودم ک ب صورت خود جوش هی کار یادم میدادن و ازم حمایت می‌کردن ک نترسم و کار رو درست انجام بدم((:

تنها خاطره بدش مادری بود ک یک روز کامل رو درد داشت و مشکل ولی نیومده بود بیمارستان و وقتی ک اومد با وجود تلاش تیم پزشکی،بچه  زنده نموند و همه رو غصه دار کرد،هنوز تصویر تپشای قلب کوچولوش ک زیر بدن نحیفش بالا و پایین میشد جلو چشممه

یکی از خانومای باردار ک زایمان طبیعی داشت و همراهش بهم گفتن ک هیچوقت فراموشم نمیکنن،خیلی ذوق کردم((:

3 تا از ماما ها بهم گفتن ک خیلی خاصی،همشونم هی گفتن همینجوری بمونی دکتر خوبی میشی و برو زنان و هی بنده ذوق نمودم((: هر چند خودم هنوز برای زنان خیلی مرددم((:

یکی از ماماها ی راز بزرگ زندگیشو بهم گفت و ازم مشورت خاص((:

یکیشون بهم گفت یجوری با خانوما حرف میزنی،انگار خودت دو تا زایمان طبیعی داشتی((:

تو درمانگاه خود دکتر پیشنهاد داد ک معاینه قلب بچه رو من انجام بدم،چهره مامانا موقع شنیدن صدا قلب بچشون عاااااالیه((:

فهمیدم ک مامان و مادرشوهر آخرین گزینه برای همراهی ی خانوم حامله باید باشن((:

سر یکی از زایمانا ی شرایط فول استرس رو تحمل کردم و خداروشکر ک آخرش عالی شد((:

دیدم اولین سوال هر مامانی اینه ک بچه ام سالمه?((:

فهمیدم ک 90 درصد ی زایمان طبیعی راحت بستگی کامل داره ب آگاهی و صبر و همکاری خود مادر((:

صبحونه روز بعد کشیک رو حلیم خوردم,اینترنا بهم دادن(((:

ب هرکی میرسیدم یکی از جملاتش این بود ک امشب یکی از شلوغ ترین شبا بوده،کلا پا قدم سبکی داشتم(((:

اگه بخوام ادامه بدم،حالا حالاها طول میکشه ولی در کل روز فشرده خییییلی خوب و پرخاطره ای بود خداروشکر((:

از خاطرات منفی هم نمیگم،ک چقد بعضی از افراد حرص میدن آدمو و تو چون جز کادر درمانی هستی فقط باید سکوت کنی(:

عاشقانه های یواشکی...
ما را در سایت عاشقانه های یواشکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9banolabkhand9 بازدید : 197 تاريخ : دوشنبه 15 آذر 1395 ساعت: 3:34