دیشب بعد مدتها با همسرم رفتیم پشت بوم شب نشینی،یکی از جاهایی ک هر دومون خیلی دوسش داریم(:2-3 ساعتی نشستیم و ب صدای نوحه و سینه زنی های هیت های اطراف خونه گوش کردیم و حرف زدیم،از یک سالی ک گذشت حرف زدیم،از تمام ناگفته هایی ک بینمون مونده بود،از خودمون گفتیم و از ی تجربه مشترک ک هرکدوم جدا تجربه اش کردیم و جز بزرگترین اتفاقای زندگیمون بود و اینکه چقد اون اتفاقا رو زندگیمون تاثیر داشته و ...وقتی دا, ...ادامه مطلب
امروز فهمیدم دنیا هنوز پر از معجزه اس،ینی همین ک الان من زخم بستر نگرفتم خودش این موضوعو ثابت میکنه،والا((: از صبح تمام خستگی این یک هفته رو ی جا خوابیدم و الان رسیدم ب این نتیجه ک دنیا چقد قشنگه مخصوصا اون قسمتش ک پاهات و دراز میکنی و تااااازه میفهمی ک چقد وحشتناک درد میکردن از خستگی (: همسرهم کشیک بود و نگران بودن اونم نبودم و خلاصه ک حسابی خوش گذشت((: بانونوشت:تیتر نمیدونم از کیه(:,جمعه,باید,سکوت,کرد,شعر,نوشت,باران,نوازش,کرد ...ادامه مطلب