عاشقانه های یواشکی

متن مرتبط با «اولین» در سایت عاشقانه های یواشکی نوشته شده است

اولین تجربه ام بود(((:

  • امروز صبح برای اولین بار پروسه ی شماره دادن و شماره گرفتن رو دیدم(((: آقاهه خییییییلی طبیعی ی کارت رو داد دست ی دختر،دختره ی چهره خیییییلی ساده داشت و چادری هم بود اتفاقا،بهش میخورد آخرای دبیرستان باشه ولی آقاهه خیلی بزرگتر نشون میداد،شاید۲۴-۲۵ ساله حالا اینا ب کنار،از اونجایی ک اصلا تجربه ای در این زمینه نداشتم و از اونجایی ک انققققد این پروسه سریع و طبیعی اتفاق افتاد ک فکرای تو ذهن من ب ترتیب ای,اولین,تجربه ...ادامه مطلب

  • اولین کشیک،بیمارستانه(8)

  • دیروز وقتی صبح رسیدم خونه،اصلا باورم نمی‌شد ک فقط 24 ساعت از خونه نبودنم گذشته،حس میکردم قشنگ 3-4 روزی گذشته،انگاری صبح و عصر و شب روز کشیکم هر  کدوم خودش ی روز کاملاً مجزا بود((: با وجود اینکه برای اولین بار تو زندگیم ب مرحله ایستاده خوابیدن رسیده بودم و دقیقا 26 ساعت کامل بدون ی لحظه چشم رو هم گذاشتن بیدار بودم ولی واقعاً احساس خیلی خوبی داشتم((:کشیکم با یک زایمان طبیعی اول صبح و ی دختر کوچولو ناز شروع شد و با ی زایمان سزارین اول صبح روز بعد و یه گل پسر تموم شد((:ب دوتا خونواده خبر تولد نوزادشونو دادم و انققققد خوشحال شدن ک حد نداشت و کلی ازم تشکر کردن((:صبحش رو با ی گروه مامایی خیلی باحال و صمیمی بودم ک ب صورت خود جوش هی کار یادم میدادن و ازم حمایت می‌کردن ک نترسم و کار رو درست انجام بدم((:تنها خاطره بدش مادری بود ک یک روز کامل رو درد داشت و مشکل ولی نیومده بود بیمارستان و وقتی ک اومد با وجود تلاش تیم پزشکی،بچه  زنده نموند و همه رو غصه دار کرد،هنوز تصویر تپشای قلب کوچولوش ک زیر بدن نحیفش بالا و پایین میشد جلو چشممهیکی از خانومای باردار ک زایمان طبیعی داشت و همراهش بهم, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها