امروز صبح برای اولین بار پروسه ی شماره دادن و شماره گرفتن رو دیدم(((:
آقاهه خییییییلی طبیعی ی کارت رو داد دست ی دختر،دختره ی چهره خیییییلی ساده داشت و چادری هم بود اتفاقا،بهش میخورد آخرای دبیرستان باشه ولی آقاهه خیلی بزرگتر نشون میداد،شاید۲۴-۲۵ ساله
حالا اینا ب کنار،از اونجایی ک اصلا تجربه ای در این زمینه نداشتم و از اونجایی ک انققققد این پروسه سریع و طبیعی اتفاق افتاد ک فکرای تو ذهن من ب ترتیب اینا بود
۱:آقاهه داره از این برگه تبلیغاتیا پخش میکنه((((:
۲:طفلی پسر ب این جوونی از زور بی کاری داره برگه تبلیغاتی پخش میکنه(((:
۳:الان ب ما هم برگه تبلیغاتی میده و وسایلمو دست ب دست کردم ک بتونم برگه رو ازش بگیرم((((:
ینی کامل آماده بودم برگه تبلیغاتی بهم بده و منم ازش تشکر کنم ک یهو دیدم راه افتاد و رفت و یکم جلوتر برگشت و ب اون دختر نگاه کرد و لبخند زد(((:
هیچی دیگه،تازه با کمک آخاهی دو زاریم افتاد ک قرار نیست کسی بهم برگه تبلغاتی بده و اون آقاهم طفلکی داشت شماره میداد ن برگه(((:
+ب قول مریم ان شالله خوشبخت بشن(((:
عاشقانه های یواشکی...