اول اینکه وقتی پیامای تبریکتون رو دیدم واااااااقعا شگفت زده شدم،خیییییییییلی باحالین(((: عاااااااشقتونم،فکرشم نمیکردم یادتون بمونه((:
دوم اینکه آخاهی برام جشن تولد سوپرایزی گرفت با کلی از این بادکنکا ک توش چراغه((((: ولی خب کلی ماجرا پشت سرشه ک تعریف میکنم براتون(((:
سوم اینکه امروز خواهر و برادرم اومدن پیشمون و من با خواهرم رفتم دانشگاه و همممممممه بلا استثنا گفتن شبیه دو قلوهاییم فقط با تفاوت زیاااااااد سایز((((:
چهارم اینکه دیروز رفتم مهمونی کلا ی قاشق آش خوردم و ی ذره از لازانیا چشیدم و هیچی دیگه نخوردم و ب خودم افتخار میکنم(((:
پنجم اینکه دیروز ک مهمونی بودیم همممممه چی عالی بود ولی ب شدددددت رو خودم احساس سنگینی و فشار میکردم و دلیلشم نمیدونم،عجیب بود برام
+++سلام نازنینم هیچ پیامی از تو ب گوشیم نیومده،تلگرامم خیییییلی وقته قطعه و تلگرام ندارم عزیزم(:
++++ امروز خواهرم میگه اگه هر کسی ک میگه فقط پزشکی،ی بار ببری سر کلاساتون کلاااااا از پزشکی اومدن پشیمون میشن،تصوری ک داشتم با چیزی ک واقعا هست خییییلی متفاوت بود((: خواهرم سوم دبیرستانه و تا امروز صبح تصمیم داشت پزشکی بخونه((((:
عاشقانه های یواشکی...برچسب : نویسنده : 9banolabkhand9 بازدید : 214