انقد برای خونه خرید نکردم ک امشب وقتی رفتم خرید،قششششششنگ چشمه بازارو کور کردمو اومدم((:
میخواستم برم سالاد الویه برای شام بخرم،بعد یادم بود دفه پیش ک مریم اومده بود اینجا،سالاد الویه رو با ی چیز سفیدی قاطی کردیم و خوردیم ک خیلی خوش مزه شده بود،هرچی فکر کردم ک اون چیز سفید چی بوده،چیزی ب جز سس مایونز یادم نیومد،البته همش خودمم متعجب بودماااا ولی بلاخره رفتم خریدم،،،بعد ک برگشتم مریم بهم گفت اون چیز سفید خامه بوده(((((:
بعدش اینکه سس از این یه نفره ها گرفتم وقتی برگشتم خونه،فهمیدم دونه ای 1000 باهام حساب کرده و من اونجا تو مغازه فقط حس کردم خریدم گرونتر از حد نرمال شده،اومدم خونه تازه فهمیدم(((:
بعدترش،ی دونه از این دوغ کیسه ایا هم گرفتم،اومدم خونه واسه خودم دوغ ریختم و خوردم بعد همش فک میکردم چقد طعمش بد شده و مزه اش ی جوریه،تازه چشمم خورد رو کیسه دیدم نوشته شیر(((((:
کلا من خسته نباشم(((((:
عاشقانه های یواشکی...برچسب : نویسنده : 9banolabkhand9 بازدید : 195