امروز تو آسانسور دانشگاه جلوی چشای متعجب آبدارچی دانشگاه،بلند بلند با مریم دعوا کردم|:
مریمم فقط بهم میگفت حساس شدی،موضوع مهمی نبود|:
خودمم میدونم اشتباه کردم|:
ولی مسئله اینجا بود ک اصن دلیل عصبانیتم فقط ی بخش کوچیکش ب خاطر خودم بودولی دلیل اصلیش این بود ک حس میکردم داره بهش توهین میشه
ی اخلاقی ک داره اینه ک همیشه جلو اطرافیان حتی وقتی حرفشون ناحقه و حق با خودشه،با شوخی و خنده کوتاه میاد و باعث میشه طرف مقابل پررو و متوقع هم بشه
طفلی،حرفای مفت اون یکی رو ک تحمل کرد هیچی،تازه عصبانیت مسخره منم تحمل کرد و هیچی نگفت
بهش گفتم نذار همه فک کنن تو فقط باید ناز بقیه رو بکشی و هواشونو داشته باشی،بذار بدونن تو هم نیاز داری ک بقیه هواتو داشته باشن
ازش ب خاطر دعوای امروزم باهاش عذرخواهی نکردم،دعواهای بدتر از اینم کردیم و کلا قهر و اینا تو کارمون نیست ولی فک کنم باید ازش عذرخواهی کنم
+ب نظرم آدمایی ک حرفاشونو رک میزنن و هرچی دلشون میخواد صاف تو چشمات میگن و بعد تو اگه یک هزارم همین رفتار رو باهاشون بکنی،نارحت میشن،اصلا آدمای جالبی نیستن
++باید ی برنامه درست و حسابی برا خودم بنویسم(:
+++خیلی درهم و برهم نوشتم،فقط نوشتم ک یادم بمونه(:
عاشقانه های یواشکی...برچسب : نویسنده : 9banolabkhand9 بازدید : 200